۲ شهریور ۱۳۹۵

قتل عام 67 - معنای سیاسی فایل صوتی سخنان آقای منتظری


احسان امین الرعایا

فایل صوتی آقای منتظری را در اینجا بشنوید


گفتگوی ضبط‌شده در این ‌فایل صوتی، لحظه‌ بسیار مهمی در تاریخ رژیم  ولایت فقیه  و در تاریخ معاصر ایران را بیان می‌کند. لحظه‌یی که هیولای قدرت دست‌اندرکار یک تغییر اساسی برای عبور دادن رژیم از یک تند پیچ سهمگین است.

بررسی این گفتگو از نظر سیاسی می‌تواند به ‌روشن کردن حقایق مهمی راه ببرد. اما وقتی که بخواهیم از منظر سیاست، روند یا کنش و واکنشی را مطالعه کنیم، باید به قلمرو قدرت، به نسبتها و موازنه‌های درون و بیرون‌ آن، و به فرآیند تولید و چگونگی توزیع قدرت نظر کنیم.

این لحظه، انگیخته اوضاع و احوالی است هم‌بافته چند مخاصمه سرنوشت‌ساز: قدرت برین حکومت در جنگ با رقیب اصلی منطقه‌یی خود شکست خورده، در جنگ با مردم تحت سلطه خود، نیروی مقاومت آن، ارتش آزادیبخش ملی، را پس‌زده و هم‌هنگام درگیر جنگ جانشینی است. این واپسین جنگ، به‌ظاهر با نوشتن یک حکم عزل می‌تواند فیصله یابد، اما چنان طاقت‌فرساست که خمینی به‌مدت دو سال «با دل پرخون» صبر می‌کند.

چرا جنگ جانشینی تا این پایه پرصعوبت است؟ زیرا در آن هنگام، تجلی انواع کشاکش‌های قدرت حاکم با دیگران است: با مجاهدین و نیروی کمین کرده درون جامعه برای کسب آزادی، با عصیان عمومی برساخته هشت سال جنگ مصیبت‌بار، با تمایل مخالف روبه‌گسترش درون حکومت و... . و با امر «زمان» که سازمایه اضطرار‌ است و هر روز یا هر ساعت با  مرگ خمینی  می‌تواند به ‌انتها برسد.

در این تنگناست که حدود یک‌ماه پیش از این، خمینی، هنگام نگارش متن پذیرش آتش‌بس و جام‌زهر، دو کار اساسی دیگر را هم به‌فرجام رسانده است؛ یکی نوشتن حکم بی‌تاریخ قتل‌عام زندانیان مجاهد، دیگری تصمیم به‌عزل قائم‌مقام وقت خود. در حقیقت، تسلیم شدن به‌آتش‌بس، کشتار زندانیان سیاسی و برکناری آقای منتظری سویه‌های گوناگون و هم‌پوشان پدیده واحدی است متضمن سربرآوردن یک لویاتان دیگر.

کشاکش دو قطب اصلی قدرت

فایل صوتی یاد‌شده، در اصل مجادله‌یی است بین دو قطب اصلی قدرت حاکم؛ یک طرف آقای منتظری و طرف دیگر خمینی.

دو سال پیش از این، یک شکاف بزرگ در الیگارشی قدرت پدیدار شده است. این زمانی است که هسته اصلی قدرت، که بی‌واسطه به خمینی متصل است، به‌مذاکره پنهانی با آمریکا رو آورده در این سوداست که در منازعه قدرت دست بالا را پیدا کند. با همین نقطه عزیمت، تصمیم‌گیری درباره زد و بندهای خارجی، سفر مک فارلین و یک مقام اسراییلی به‌ تهران، دریافت موشکهای تاو و... را در دایره بسته خود نگه داشته‌ است.

آقای منتظری به‌زودی از این ماجرا مطلع می‌شود و با اشاره خود او، دستیار بسیار معتمدش، مهدی هاشمی، سفر مخفی مک فارلین را از طریق روزنامه لبنانی الشراع برملا می‌کند.

در نقطه مقابل، خمینی برای به ‌انقیاد کشاندن منتظری، به‌ روال معمول‌ خود که گروگان‌گیری است دست می‌زند:‌ مهدی هاشمی را دستگیر می‌کند و با دروغ‌پراکنی، پرونده سازی، اعتراف‌گیری، مصاحبه تلویزیونی و سایر اشکال جنگ روانی یک کارزار سنگین علیه قائم‌مقام خود به‌پا می‌کند.

بازجویی از مهدی هاشمی را خمینی شخصاً هدایت می‌کند و مطابق توضیحات ری‌شهری وزیر وقت اطلاعات، این خمینی است که نوارهای بازجویی را گوش می‌کند و نظر می‌دهد که آیا مهدی هاشمی «صداقت» به‌خرج داده یا خیر.([i])

با این‌همه از آنجا که آقای منتظری کوتاه نمی‌آید، به‌دستور خمینی مهدی هاشمی اعدام می‌شود. نامه بسیار تند آقای منتظری در آن ایام که به‌ خمینی می‌نویسد: «جنایات اطلاعات شما و زندانهای شما، روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده است» گویای بحران حدت یافته میان دو قطب رژیم است که از این پس رو به‌وخامت می‌رود.

در این ‌زمان، 24مرداد 67، هنگام گفتگوی آقای منتظری با چهار تن از مجریان قتل‌عام، خمینی از سر ناچاری محض آتش‌بسی را پذیرفته و مهم‌ترین اشتغال روزانه خود و حلقه نزدیک دستیارانش، کشتار وسیع زندانیان مجاهد است.

چهار جلاد گردآمده در خانه‌ آقای منتظری فرستادگان خمینی‌اند. با وجود تنگی وقت و اوضاع اضطراری که آن‌ها را از صبح تا ساعت ده و نیم شب، بی‌وقفه درگیر کشتارها کرده، خمینی یک مأموریت سیاسی برعهده مأموران خود گذاشته است که شریک کردن آقای منتظری در مسئولیت قتل‌عام است. اصرار آن‌ها به ‌آقای منتظری که با کشتار 200 مجاهد دیگر موافقت کند، با همین هدف است.

در آن لحظه آقای منتظری به‌روشنی می‌داند که در  قتل‌عام زندانیان سیاسی  خودش نیز هدف قرار گرفته است. او چند بار واکنش خانواده‌های زندانیان اعدام شده را گوشزد می‌کند که:‌ «‌جواب خانواده‌ها را چه می‌دهید؟» این پرسش هم چشم امیدی است که به برآمدن موج اعتراضهای اجتماعی دارد و هم‌ زبان تهدید او خطاب به‌خمینی که وقتی مردم سر به‌ عصیان بردارند او حق را به‌ آن‌ها می‌دهد و در کنارشان خواهد بود.

اما ترسناک‌ترین تهدید نهفته در سخنان آقای منتظری احتمال علنی کردن نامه‌های اعتراضی خود اوست:

«من اگه واسه‌ خاطر شخص امام و انقلاب نبود من نامه‌ام را پخش می‌کردم. می‌دانید چقدر به نفع دشمنان بود؟» .

یکی از دژخیمان حاضر:‌ «بله، تبعات ناگواری داشت» .

در این گفتگو طرف شکست خورده خمینی است که نمی‌تواند آقای منتظری را به ‌تأیید قتل‌عام بکشاند. بنابراین، نتایج لازم را می‌گیرد که هم پروژه کشتار را در حداکثر اختفا انجام دهد و هم آن را تسریع کند.

اما آقای منتظری به‌همین ایستادگی که البته بس شرافتمندانه‌ و والاست، بسنده می‌کند و به‌ کارکرد هیولای خونخوار قدرت بهای لازم را نمی‌دهد. او نمی‌داند که هیولا به سرعت همه چیز را فرو خواهد بلعید. وگرنه، در آن هنگام صحیح‌ترین واکنش علنی کردن نامه‌های اعتراض به‌ قتل‌عام و اعلام استعفا بود.

نمی‌توان پیامدهای وقایع تاریخی را چنان‌چه در صورتها و در مسیرهای دیگر محقق می‌شد، ترسیم کرد. زیرا حرکت تاریخ یک روند تک‌راستا نیست و هر واقعه‌یی نه عکس‌العمل ساده و مستقیم واقعه پیشین خود بلکه برآمد دیالکتیکی مجموعه روندهای سیاسی و اجتماعی است.

با این‌حال اگر امکانی برای جلوگیری از قتل‌عام 67 متصور بود، از این دو راه محقق می‌شد:

نخست آن که ارتش آزادیبخش ملی در چهار زبر متوقف نمی‌ماند و قادر می‌شد تا کرمانشاه جلو برود. همین پیشروی (و نه حتی شکل‌گیری فرآیند سرنگونی رژیم) هم تعادل درونی حکومت را به‌زیان حلقه اصلی قدرت به‌هم می‌زد و هم مجریان قتل‌عام و آدم‌کشان فرومایه تحت‌امر آن‌ها را از آینده خود بیمناک می‌کرد؛ در نتیجه ماشین کشتار از حرکت باز می‌ماند.

دیگر آن‌که آقای منتظری فریادهای پرخشم و احتجاجات سیاسی و فقهی خود علیه قتل‌عام زندانیان در همین جلسه را علنی می‌ساخت و با استعفا از مقام خود یک توفان عظیم سیاسی به‌پا می‌کرد.

چند ماه بعد، هیولا که از اعدام زندانیان فارغ شد این‌بار دست به‌کار ماجرای عزل قائم‌مقام شد.

تا آن موقع آقای منتظری نامه‌های اعتراضی خود را فاش نکرده بود. اما حریف، از درز دادن یکی از همان نامه‌ها در رادیو بی‌بی‌سی برای  عزل منتظری  سود جست.

با این‌که این تصمیم پس از کشتار زندانیان و برقراری سلطه سنگین رعب و سرکوب در همه جا از جمله در درون رژیم اتخاذ شد، باز هم‌چنان تنشهایی در درون حکومت برانگیخت که خمینی شخصاً به وزرای دولت و اعضای مجلس خود نامه نوشت و آن‌ها را تهدید کرد که «در صورت تخطی، هر کس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد» . ([ii])



هرم سیاسی رژیم قتل‌عام

فایل صوتی نوری بر هرم سیاسی نظام قتل‌عام می‌اندازد:‌ رهبری‌کنندگان این کشتار چه کسانی بودند؟

در گفتگوی مورد بحث چهار دژخیم مخاطب آقای منتظری در سنین بین 27 تا 35ساله‌اند([iii]) و از سواد فقهی و دانش حقوقی اندکی برخوردارند. به‌جای آن، مهم‌ترین قابلیت‌هایشان گوش‌ به ‌فرمانی و پرکاری است. همچنین این‌که در جناح‌بندیهای درون رژیم از هیچ‌کس جز حلقه اصلی قدرت حساب‌ نمی‌برند و در قساوت حدی نمی‌شناسند. با این‌همه اختیارات‌شان محدود به‌ حوزه قضایی تعیین‌شده برای آن‌ها و محتوای کارشان صدور احکام اعدام است. بنابراین، لایه‌یی از مقامهای ارشد باید وجود داشته باشند که امور قتل‌عام را نه تنها در تهران و کرج بلکه در سراسر کشور اداره و هدایت کنند.



این مدیران ارشد چه کسانی هستند؟

در فایل صوتی می‌شنویم که «آقای مرعشی (از اعضای شورای عالی قضایی وقت) تلفن می‌کند و می‌لرزد» که آقای منتظری (برای توقف اعدام‌ها) «پاشو برو پیش امام» . منتظری از تسلیم‌شدگی و انفعال شورای عالی قضایی در برابر خمینی برآشفته است: «مرده شور شورای عالی قضایی را ببرد» .

به‌نوبه خود مجریان قتل‌عام شکایت می‌کنند که شورای عالی قضایی تنها هفته‌یی سه جلسه برگزار می‌کند و بقیه وقت‌اش را به ‌درس دادن در قم می‌گذراند.

منتظری، قاضی‌القضات وقت، موسوی اردبیلی را نیز فردی بزدل و ضعیف‌النفس معرفی می‌کند که در نماز جمعه تهران با شعارهای عوامل رژیم برای اعدام زندانیان همراهی نشان می‌دهد([iv]) و به‌جای جلوگیری از ادامه کشتارها تنها به‌ طرح این سؤال از خمینی اکتفا می‌کند که آیا زندانیان سر موضع در شهرها باید به مراکز استان انتقال یابند یا در همان شهرها اعدام شوند؟

روشن است که هم موسوی اردبیلی به‌دلیل مسئولیت‌اش در رأس قضاییه و هم اعضای شورای عالی قضایی و سایر مقامهای این دستگاه خونریز، همه در شمار شرکای این جنایت بزرگ‌اند و باید پاسخگوی آن باشند. با این‌حال در هرم سیاسی رژیم قتل‌عام آن‌ها نیز در ذیل هدایت‌کنندگان اصلی جا می‌گیرند.

اما این تصمیم‌گیرندگان همان نزدیک‌ترین حلقه مقام‌ها به خمینی یعنی مثلث خامنه‌ای، رفسنجانی و احمد خمینی است.

کسانی که ادعا می‌کنند خامنه‌ای از قتل‌عام سال67 بی‌خبر بوده یا به‌هر شکلی از این جنایت فاصله گرفته، برای دفاع از نظام حاکم وقایع روشن و قطعی را تحریف می‌کنند. رژیم خمینی که موضوع قتل‌عام زندانیان را تا چندماه پوشیده نگه‌داشته بود، از اوایل آذر 1367 با احتیاط بسیار و به‌تدریج برخی خانواده‌ها را از شهادت فرزندان‌شان مطلع کرد. زیر تأثیر انتشار این خبر، در نهم آذر 1367 هنگامی که خامنه‌ای رئیس جمهور وقت رژیم به‌مناسبت  روز دانشجو  در یک دانشگاه حضور یافته بود، از این بابت مورد سؤال قرار گرفت: «حجت الاسلام والمسلمین خامنه‌ای هفته گذشته در یک جمع گرم و صمیمی دانشجویی به مهمترین و اساسی‌ترین سؤالات مطرح در جمع‌های دانشجوی پاسخ داد… . سؤال شد علت بی‌توجهی جمهوری اسلامی به مسأله حقوق‌بشر و اجازه ندادن به کارشناسان حقوق‌بشر  سازمان ملل‌متحد  پیرامون تحقیق این مسأله چیست؟ علت اعدام‌های وسیع در ایران در تهران و استانها چیست؟

رئیس جمهور در پاسخ گفت: این لحن سؤال شما لحن بیانات اخیر رادیوهای بیگانه است. اما در عین‌حال سؤال است و پاسخ می‌دهم. ما به مسأله حقوق‌بشر بی‌اعتنا نیستیم… . آن‌ها که برعلیه ما در دنیا راجع به حقوق‌بشر حرف می‌زنند می‌خواهند منافقین و کسانی که قصد براندازی این نظام را دارند در این کشور هرکاری که دلشان می‌خواهند بکنند و نظام کوچکترین عکس‌العملی از خود نشان ندهد. این برخلاف مصالح مردم و نظام است. از اول انقلاب تا کنون سیاه‌ترین فجایع را در مملکت منافقین راه انداخته‌اند، سازمان عفو بین‌الملل،  کمیسیون حقوق‌بشر  سازمان ملل یک کلمه حرف نزدند… … مسأله سیاسی است برادر من!

اما اعدام‌ها! درست همان تعبیری که از رادیوهای بیگانه شنیده می‌شود. خوب رادیو منافقین هم همین را می‌گوید. مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم!؟ ما مثل بسیاری از کشورهای دنیا مجازات اعدام داریم، برای چه کسانی؟ برای کسانی که جرایم آن‌ها مستوجب اعدام است. هر کس این جرایم را مرتکب شود ما اعدامش می‌کنیم. قوم و خویش و بیگانه هم ندارد. آن آدمی که در زندان با منافقین در حمله مسلحانه به داخل مرزهای جمهوری اسلامی و با دشمن بیگانه آن فجایع را در اسلام‌آباد، کرند و آن‌جاها راه انداختند ارتباط دارد، آیا به عقیده‌ی شما باید به او نقل و نبات داد؟ اگر ارتباطش با آن دستگاه خائنانه مشخص شده، باید چه کارش کنند؟ این از نظر ما محکوم به اعدام است و اعدامش هم می‌کنیم... » . ([v])

مقام کلیدی دیگر در بالاترین سطح مدیریت قتل‌عام رفسنجانی است. او به‌رغم همه کوشش‌هایش برای کتمان نقش و مسئولیت خود، در کتاب خاطرات خود شرح کوتاهی از دیدار و گفتگو با یکی از دژخیمان مجری قتل‌عام‌ها درج کرده که اعتراف روشنی به‌ جایگاه او در رهبری این کشتارهاست:

«آقای [علی] شوشتری [معاون قضایی و جانشین] مسئول سازمان زندانها آمد و راجع به زندانیها و مخصوصاً گروهک‌ها و مسائل اخیر آن‌ها در رابطه‌ی با شرارتهای منافقین، اطلاعاتی داد و گفت از حدود پنج هزار زندانی گروهکی، یک سوم بر سر موضع هستند و یک سوم تائب و یک سوم منفصل» . ([vi])

رفسنجانی در این زمان جانشین فرمانده‌ی کل قواست و همراه با خامنه‌ای و احمد خمینی (در نقش دستیار خمینی) همه امور داخلی و خارجی کشور، از جبهه‌های جنگ تا دولت و مجلس و زندانها را اداره می‌کنند.

مهدی هاشمی که قبلاً به ‌او اشاره شد، در نامه‌یی به آقای منتظری می‌نویسد: «مثلثی که بر کل کشور و حتی مجاری اندیشه حضرت امام تسلط داشته و حکومت می‌کنند و همه رویدادها و حوادث را به‌شدت تعقیب می‌کنند، به آینده و دورنمای رهبری آینده انقلاب مضطربانه چشم دوخته‌اند» .. «این مثلث هرکس را که در برابر معادلات آنان سر تسلیم فرود نیاورد، (می‌زنند) مانند نگارنده مفلوک... » . ([vii])

خود منتظری نیز در کتاب خاطرات خود توضیح می‌دهد که کشور در دست همین سه‌ نفر اداره می‌شود.([viii]) امرور وقایع دهه 1360 درباره جایگاه تعیین کننده سران قوا در اداره روزانه امور کشور تردیدی باقی نمی‌گذارد. در میان این سران‌ ، به‌طور خاص مثلث یاد شده از نقشی محوری برخوردار است و این سه‌نفر را باید بالاترین مقامهای هدایت کننده ماشین قتل‌عام در سال 67 محسوب نمود. به‌تازگی روزنامه حکومتی اعتماد پیرامون همین کشتارها نوشت: «بعدها با دلایلی ضعیف‌تر همین پیشنهاد [اعدام جمعی زندانیان] درباره بخشی از کمونیست‌های داخل زندان هم مطرح شد که  امام خمینی تصمیم‌گیری در آن زمینه را به جلسه سران قوا ارجاع دادند و در آن جلسه تقریباً تمام سران قوا و نخست‌وزیر با آن پیشنهاد مخالفت کردند و اقدامی مشابه درباره کمونیست‌های داخل زندان صورت نگرفت» . ([ix])

کتمان این واقعیت که بسیاری زندانیان مارکسیست و غیرمجاهد نیز در سال 67 مشمول اعدام‌های جمعی شدند، بخش مخدوش گزارش بالاست. اما بخش صحیح آن نقش‌آفرینی جلسه سران قوا در مدیریت قتل‌عام است.

نمونه‌های متنوع و متعدد دیگری از مدارک و شواهد معتبر در این زمینه وجود دارد. اما همه این اسناد با وجود صراحت و قطعیت‌شان، از نظر اهمیت فرع بر فرآیند سیاسی سال‌های 67 و 68 است. این فرآیند، نضج‌گرفتن قدرتی است که پس از عبور از قتل‌عام زندانیان سیاسی و عزل منتظری سربرآورد. در حقیقت، قدرت حاکم پس از خمینی، برساخته ماشین کشتار است. در غیراین صورت خامنه‌ای که در سلسله مراتب آخوندی جایگاه نازلی داشت و از سواد حوزوی چندانی برخوردار نبود، چگونه توانست در مسند ولایت فقیه بنشیند؟ او چه قابلیتی داشت که آیت‌الله‌های حکومتی با جداسازی رهبری رژیم از مرجعیت فقهی و حذف شرط مرجعیت از ولایت فقیه در قانون اساسی، برای صعودش به بالاترین مسند حکومت راه باز کردند؟

مهم‌ترین سرمایه خامنه‌ای و رفسنجانی که سایر باندهای رژیم را هم به ‌اطاعت واداشت، نقش تعیین‌کننده آن‌ها در حفظ رژیم از طریق قتل‌عام زندانیان سیاسی، عزل آقای منتظری و مقابله با ارتش آزادیبخش ملی بود.

آن‌ها قدرتی را شکل دادند که اعتبارش را از ریختن خون نسلی از رشیدترین فرزندان ایران و انهدام بخش عظیمی از سرمایه‌ انسانی و معنوی این کشور به‌دست آورده‌ است. این پشتوانه ـ یک شر عمومی به‌مثابه مصلحت عالیه تمام اجزا و هموندان حکومت کنونی ـ آری سبب حفظ تا کنونی رژیم بوده است؛ اما همچنین مانع ثبات‌یابی سیاسی حقیقی آن است.

این‌که انتشار فایل صوتی یک جلسه برگزار شده در 28سال پیش، مانند یک زلزله سیاسی در این رژیم عمل می‌کند، به‌این معنی است که رژیم ولایت فقیه در برابر پرونده قتل‌عام به‌طرزی چاره‌نشدنی آسیب‌پذیر است. این پرونده نه واقعه‌یی سپری شده و فرونهاده در بایگانی تاریخ است، نه امری تقلیل‌یافته در دایره بسته حقوق‌بشر. بلکه فراتر از آن، امری است در قلمرو مقاومت و آزادی. هر قدمی در این میدان، از جمع‌آوری اطلاعات و جزییات درباره سربداران سال67 تا افشای موقعیت و هویت جلادان، همه اجزای مبارزه‌یی است برای به‌زیر کشیدن ولایت فقیه.

پانویس





[i]  «خاطرات سیاسی ریشهری»، ج3، صص70 و 71

[ii]  متن نامه خمینی به نمایندگان مجلس: «بسم الله الرحمن الرحیم، خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، و وزرای محترم - دامت افاضاتهم. با سلام، شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمی‌دانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیه ها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد.
از طرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا می‌کرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم. ان‌شاءالله خواهران و برادران در آینده تا اندازه ای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی بردار نیست؛ و در صورت تخطی، هر کس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته ـ ۲۶ / ۱ / ۶۸ ـ روح الله الموسوی الخمینی» .

[iii]  جلادان یادشده و موقعیت شغلی و سنی هر یک بهاین شرح است: حسینعلی نیری (حاکم شرع وقت، 32ساله) ـ مرتضی اشراقی (دادستان وقت، حدود 35ساله) ـ ابراهیم رئیسی (معاون وقت دادستانی، 27ساله) ـ  مصطفی پورمحمدی  (نماینده وقت وزارت اطلاعات، 29ساله)
[iv]  موسوی اردبیلی رئیس دستگاه قضایی، خطبه ی جمعهی تهران ۱۴ مرداد ۱۳۶۷: «مسأله منافقین برای ما مشکل بزرگی بود. تعداد زیادی از آنها از ایران رفتند و در عراق برای خودشان بساط و دستگاه سازمان درست کرده‏اند. جمعی از آنها هم در ایران در زندان‏ها هستند. ما اگر جنگ را تمام می‏کردیم تازه گرفتار مشکل منافقین بودیم. برای ما حل مشکل منافقین به آسانی ممکن نبود و هزینه‏های فراوانی داشت، اما پیش از قبول قطع‏نامه، خداوند این مشکل را مثل آب خوردن حل کرد. (تکبیر نمازگزاران)... . مردم ایران چنان از دست منافقین خشمگین هستند که قوه قضاییه از سوی افکار عمومی تحت فشار بسیار زیاد است. مردم می‏گویند چرا منافقین را محاکمه می‏کنید؟ اینها که محاکمه ندارند. حکمش معلوم است، موضوعوش هم معلوم است، جزایش هم معلوم است. قوه قضاییه در فشار است که اینها چرا محاکمه می‏شوند؟ چرا همه اینها را اعدام نمی‏کنید؟ چرا بعضی از آنها زندانی می‏شوند؟ (شعار نمازگزاران: منافق زندانی، اعدام باید گردد)... . قاضی از یک طرف باید رعایت ضوابط محاکمه را بکند و از طرف دیگر در فشار افکار عمومی است... مردم آن‌قدر برای نابود کردن منافقین به قوه قضاییه فشار می‏آورند که حتی از قوه قضاییه انتظاراتی بیشتر از اختیاراتش دارند... من با شما هماهنگ هستم و به شما حق می‏دهم و می‏گویم اینها نباید عفو بشوند. (تکبیر نمازگزاران) من این حرف را تحت تاثیر جو بر زیان نمی‏آورم، بلکه به‌دلیل اطلاع از شدت لجاجت آنها این حرف را می‏زنم. » ـ به نقل از کتاب «همپای انقلاب، خطبه‌های نماز جمعه حضرت آیت‌الله العظمی موسوی اردبیلی»، گردآوری و تدوین سید محمدباقر نجفی کازرونی، مؤسسه انتشارات دانشگاه مفید، قم، بهار ۱۳۸۵ ـ صص 385 ـ 386 ـ 387

[v]  «کارنامه و خاطرات  هاشمی رفسنجانی  سال ۱۳۶۷، پایان دفاع و آغاز بازسازی»، ص ۲۵۷ ـ چاپ هفتم، 1390

[vi]  روزنامه رسالت ۱۶ آذر ۱۳۶7
[vii]  کتاب «از جدایی تا رویارویی»، ص49
[viii]  خاطرات آیتالله منتظری صفحه 512
[ix]  روزنامه اعتماد 24مرداد 95

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر