۲۲ تیر ۱۳۹۶

خمینی و تنور جنگ 8ساله وموضع وعمل کرد مجاهدین خلق ایران برای گل گرفتن تنور جنگ ودرهم شکستن ماشین جنگی خمینی

خمینی و تنور جنگ 8ساله وموضع وعمل کرد مجاهدین خلق ایران برای گل گرفتن تنور جنگ ودرهم شکستن ماشین جنگی خمینی

1.تقریبا یک‌سال و نیم پس از پیروزی انقلاب 57 جنگی بین ایران و عراق در گرفت که 8سال ادامه یافت. دو میلیون کشته و زخمی، بیش از یک‌هزار میلیارد دلار خسارت، 53 شهر ویران و نیمه ویران با هزاران روستای نابود شده از مهمترین پیامدهای‌ آن بود. چرا و چگونه چنان جنگی درگرفت؟ مسبب که بود؟

2.آغاز‌گر جنگ عراق بود اما محرک صدام برای آغاز جنگ، شخص خمینی بود که آشکارا تلاش می‌کرد منطقه به‌ویژه کشورهای مسلمان‌نشین را به شورش و نافرمانی بر ضد حکام‌شان بکشاند. (کیهان 7اسفند 57 را همینجا ببینید! فقط 15روز پس از پیروزی انقلاب، خمینی خواستار تشکیل دولت جهانی اسلام شده!) این، یک اعلان جنگ آشکار به حکام کشورهای اسلامی به‌ویژه همسایگان ایران بود.

3.به اعتراف اولین رئیس‌جمهور خمینی، صدام در همان اولین روزهای پیروزی انقلاب، نوه
 
سیدابوالحسن اصفهانی مرجع معروف و درگذشته شیعه را نزد خمینی فرستاد و ضمن عذرخواهی از او درخواست تجدید مناسبات کرد. اما خمینی با فرستاده صدام حتی ملاقات هم نکرد! (منبع: کتاب خاطرات بنی صدرص109) 

4.در 31فروردین 59 به دعوت رسمی فرمانده سپاه پاسداران، شورای انقلاب جزیره العرب (عربستان سعودی، یمن، قطر، عمان، امارات متحده عربی) وارد تهران شدند. این گروهها همگی نیروهای مخالفی بودند که دولتهای حاکمشان، پیروزی خمینی را به وی تبریک گفته بودند! و حالا خمینی آنها را دعوت کرده بود تا با کمک ‌آن‌ها، دولتهای متبوع‌شان را سرنگون کرده و زیر پرچم خمینی، دولت جهانی اسلام تشکیل دهند! (سند کیهان همینجا پیوست است).

میزبان هیأت‌ها، به شکل تحریک کننده‌ای، فرمانده عملیاتی سپاه‌پاسداران و فرماندهی کل سپاه بود! 
5.تحریک عراق توسط شخص خمینی از همان فردای 22بهمن، پیوسته و به‌صورت علنی انجام می‌گرفت. (به کیهان و اطلاعات 30فروردین 59 همینجا نگاه کنید تا ببینید خمینی چگونه مردم و ارتش عراق را به شورش بر ضدحکومت‌شان دعوت می‌کند!) این تاریخ درست 6ماه قبل از حمله ارتش عراق به خاک ایران است! 

6.آقای منتظری در خاطراتش گفته: «وقتی انقلاب پیروز شد یک غرور مخصوص هم بیت امام (و هم ما و هم دیگران را فرا گرفت) می گفتیم. ایران و عربستان ندارد، انقلاب اسلامی است و امام هم رهبر جهان اسلام است.» (همینجا نگاه کنید به کیهان 7اسفند 57)
                                                      ***
7.مجری تلویزیون رژیم در برنامه تلویزیونی ”سطرهای ناخوانده“ تابستان 93 در مصاحبه با پاسدار شمخانی می‌گوید: ”کاری که سفیر ما دعایی در عراق میکنه کاری نیست که یک سفیر میکنه! یه جور ارتباطی با اپوزیسیون عراق“. (کلیپ این برنامه را روی یوتوب و بخش‌هایی از آن را در مستند ”طلسم جنگ “ در آرشیو سیمای آزادی. تلویزیون ملی ایران می‌توانید ببینید) 

8.همین دعایی در کتاب خاطرات خود می‌گوید: «من به‌دلیل موضعی که وزارت‌خارجه ایران گرفت قبل از عید نوروز در سال ۱۳۵۸به ایران فراخوانده شدم». روزی یکی از مقامات بالای وزارت امور خارجه قبل از حمله عراق به ایران می‌گفت: من در وزارت امور خارجه اطلاع پیدا کردم به یکی از اتاقها کارتنهای بسته بندی وارد و خارج می‌شود. تحقیق کردم معلوم شد این کارتنها به‌عنوان وسائل دیپلوماتیک به سفارت ایران در عراق فرستاده می‌شود. از سر کنجکاوی و با توجه به مسؤولیتی که به عهده داشتم روزی به این اتاق رفتم و یکی از کارتنها را باز کردم متوجه شدم پر از اسلحه و اسلحه خفه کن و فشنگ است. اینها را به عراق میفرستادند تا در اختیار شیعیان و مخالفان صدام قرار گیرد. متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب عده‌یی به‌خصوص در مورد عراق دست به اعمالی می‌زدند که تحریک کننده بود و همین اعمال بهانه شد به دست صدام تا به ایران حمله کند». (منبع: کتاب خاطرات سید محمود دعایی).

                                                   ***
9.منتظری (درکتاب خاطرات منتظری و مصاحبه با بی.بی.سی گفت): «به نظر من اگر (خمینی) یک مقدار تفاهم می‌کردند، شاید بهانه به دست آنها نمی‌آمد، بالاخره این زمینه [یعنی حمله نظامی به ایران] برای آنها فراهم شد...» 

                                                    ***
                                           جنگ این‌گونه آغاز شد! 
  مجاهدین به‌رغم هشدارهای اولیه و تلاش مشترک با عرفات (25فروردین 59) برای جلوگیری از جنگ، وقتی با حمله عراق روبه‌رو شدند، به جبهه‌ها شتافتند و بسیاریشان هم شهید شدند اما سپاه پاسداران به سرعت همه آنها را دستگیر، زندانی و برخی را نیز از خوزستان اخراج کرد. برخی از دستگیر ‌شدگان در قتل‌عام 67 اعدام شدند!
 

                                                     ***
                                              میانجی‌گریها

در همان هفته اول جنگ (7مهر 1359) سازمان کنفرانس اسلامی با فرستادن یک هیأت خواستار صلح شرافتمندانه و پرداخت خسارت به ایران توسط کشورهای جنوب خلیج‌فارس شد، خمینی نپذیرفت و رجایی گفت: این جنگ، جنگ عقیده است! (کلیپ در یوتوب

10.در همان ماه اول جنگ، میانجی‌گریهای زیادی شد که خمینی نپذیرفت تا سرانجام روز 24مهر 59 محمدعلی رجایی نخست‌وزیر وقت خمینی، به سازمان ملل رفت و پیشنهاد داد: متجاوز به مرز خود برگردد و نیروی بی‌طرفی در مرزها مستقر شود تا دوباره تجاوزی اتفاق نیفتد و...» اما هنگامی که سازمان ملل و عراق طرح را پذیرفتند، حکومت ایران طرح صلح خودش را هم رد کرد! (منبع: سایت تابناک 6مهر 93) 

11.مشابه همین نکته را سایت موسوم به پایگاه اطلاع‌رسانی رجایی هم طبق کلیشه بالا منعکس کرده و نوشته: ”در همین زمان (26مهر 1359) مقامات رسمی ایران در سازمان ملل با تأکید بر این‌که شورای امنیت بر اساس منشور ملل‌متحد موظف است تجاوز از قبل طراحی ‏شده‌ی عراق را محکوم کند، خروج متجاوزین عراقی را خواستار گردد، غرامت خرابی و کشتار مردم ایران را از متجاوزین بخواهد و بالاتر از همه، مقامات رژیم عراق را به‌عنوان جنایتکار جنگی محکوم کند، طرح سه ماده‌ای را برای پایان دادن به جنگ از راه مذاکره ارائه دادند. این طرح شامل فراخوانده شدن همه‌ی نیروهای عراق از خاک ایران، اعلام آتش‌بس و اقدامات میانجی ‏گرانه و حضور ناظران سازمان ملل در مرزهای 2 کشور بود“ گویا این، همان طرحی است که سایت تابناک محسن رضایی نیز در تاریخ 6مهر 93 به آن اشاره کرده). طرحی که منابع رسمی حکومتی درباره آن مطلقاً حرفی نمی‌زنند اما برخی مقامات عالی‌رتبه نظام، گوشه‌هایی از آن را خواسته یا نا خواسته لو داده‌اند!

12.رفسنجانی نیز در کتاب خاطرات خود به اسم ” انقلاب در بحران، کارنامه و خاطرات سال 1359. به کوشش عباس بشیری. تهران. چاپ نشرمعارف انقلاب، 1383 ص259 “ به این طرح صلح اشاره کرده. اما رجایی در روز سخنرانی خود در سازمان ملل، به جای بحث روی جنگ و طرح صلح‌شان، به شورای امنیت و جامعه جهانی و عراق حمله کرد و گفت من صریحاً اعلام می‌‏کنم که ملت ما مصمم است حتی با دنبال کردن یک جنگ طولانی و مردمی، نه تنها متجاوزین را سر جای خود بنشانند، بلکه... جوابی دندان‏ شکن به آمریکا بدهد! (منبع: سایت رجایی. تصویر زیر) 


13.شمس اردکانی، سفیر اسبق خمینی در کویت در مصاحبه با سایت تابناک (تاریخ انتشار18مهر 1391) گفته: ”سفر رجایی به آمریکا برای توافق دوستی با آمریکایی‌ها بود که ناگهان در شب سخنرانی رجایی در شورای امنیت، ایران تغییر عقیده داد و... “ این همان سفری است که طرح صلح ایران هم به سازمان ملل تقدیم شده بود و بعد ایران پشیمان شد! (منبع سایت تابناک. تصویر زیر). علی شمس اردکانی در مصاحبه با تابناک به یک توافق محرمانه خمینی با آمریکا از طریق آندرویانگ سفیر آمریکا در ملل متحد اشاره می‌کند که در آخرین ساعتهای توسط خمینی منتفی شد. ظاهراً شمس اردکانی از طرح صلح مزبور بی‌خبر بوده یا آن‌را کتمان کرده.

14.تقریبا 34سال بعد یعنی در روز 6مهر 1393سایت تابناک محسن رضایی مصاحبه‌یی از رفسنجانی منتشر کرد که اعتراف کرده بود: ”نمی‌توانم بگویم نمی‌شد جلوی جنگ گرفته شود “

                                                   ***
                                       جنگ این‌گونه ادامه یافت! 
15.به استناد اسناد بالا که اساساً متکی به منابع حکومتی است، جنگ 8ساله با زحمات پیگیر خمینی، ساخته و پرداخته شد تا سرانجام در خرداد 1361 با آزادی خرمشهر و عقب‌نشینی رسمی و اعلام شده عراق به مرزهای بین‌المللی، آن جنگ ویرانگر به نقطه صفر بازگشت. از آن تاریخ به بعد، دوباره میانجی‌های بین‌المللی با حمایت مالی کشورهای عربی روانه منطقه شدند تا با پرداخت غرامت و بازسازی مناطق جنگ‌زده و پیگیری حقوقی مسأله تجاوز، آتش جنگ را خاموش کنند. اما باز هم خمینی نپذیرفت! 

                                                    ***
                    نگاهی به جنگ و تلفات آن، قبل و بعد از خرمشهر
16.محسن رضایی سوم مهر 95 در مصاحبه با تلویزیون گفت: ”در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم! “. وی اضافه کرد: در ”سلسله عملیات والفجر“ همان مرحله اول، کافی بود و نباید مراحل بعدی اجرا می‌شد! و رضایی همانجا گفت: ”در کربلای 4 هم باید گردانها را کم می‌کردیم! “

رفسنجانی روز 7مهر 1379 در گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی گفته بود: ”امام به‌عنوان فرمانده کل قوا، با مسائل نظامی آشنا نبود... . وقتی عملیاتی مانند والفجر، شکست می‌خورد و ناموفق می‌شد، اسمش را والفجر مقدماتی گذاشتند که در عملیات بعد جبران کنند! 
نظر امام بر ادامه جنگ، قاطع بود. حتی اجازه نمی‌دادند که این بحثها خدمت ایشان مطرح شود“.

                                                    ***
                            اکنون سؤال مردم از خمینی و جانشینانش
وقتی استراتژی جنگی نداری! وقتی با مسایل نظامی آشنا نیستی! وقتی طرح صلح خودت را که به سازمان ملل هم برده‌ای و دشمن هم باضافه ملل‌متحد آن را پذیرفته، وقتی دشمن به مرز‌های بین‌المللی عقب‌نشینی کرده و کشورهای عربی هم آماده‌اند خسارت‌های جنگ را بدهند و مذاکره و دادگاه را هم، همه طرف‌ها از جمله عراقی‌ها پذیرفته‌اند، خرمشهر هم آزاد شده! چرا جنگ را ادامه دادی؟ به تلفات جنگ تا مقطع خرمشهر و تلفات بعد از آن تا پایان جنگ نگاه کنید و جواب خانواده‌های داغدار و متلاشی شده را از خمینی و جانشینانش بخواهید.
تفاوت نزدیک به 2میلیون کشته و مجروح است! 
                                                    ***

  نگاهی به آمار تلفات  از چند ده‌هزار نفر تا 2 میلیون نفر کشته!
17.طبق آمار رسمی رژیم، منتشر شده در سایت مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدس و تمامی دیگر سایت‌های مشابه، ایران تا مقطع آزادی خرمشهر، بین 14 تا 20 رشته عملیات انجام داد که تعداد کشته‌های عراقی اعلام شده توسط ایران برابر با 45هزار و 220نفر است. در همین منابع حکومتی ایران، تعداد تلفات ایران تا آن زمان، برابر با 6هزار و 435نفر اعلام شده. عددی که ظاهراً باید اشتباه باشد. تعداد تلفات واقعی را باید حداقل 7-8 برابر این عدد تخمین زد. یعنی چیزی در حدود 50هزار نفر. اگر جنگ در همان مقطع (با این‌که امکان صلح شرافتمندانه در دسترس بود)، خاتمه پیدا می‌کرد جان نزدیک به دو میلیون ایرانی و عراقی نجات پیدا می‌کرد. آمار تلفات پایان جنگ در سال 67، چیزی برابر با 2 میلیون نفر اعلام شده! اما خمینی و دستیارانش (خامنه‌ای و رفسنجانی و تمامی عناصر فعلی حاکمیت) جنگ را ادامه دادند تا جایی که خمینی می‌گفت اگر جنگ 20سال هم طول بکشد ادامه می‌دهیم! 

                                                    ***

چه باید كرد، چه می‌شد کرد؟
 18.در ایران و شاید جهان، به جز خمینی و باندش و یکی دو کشور متحدش، هیچ حزب، گروه، دسته یا حتی کشوری نبود که خواهان پایان یافتن جنگ نباشد اما در مقام عمل، هیچ‌کس اقدامی برای ختم جنگ انجام نمی‌داد! حتی بعد از آزادی خرمشهر که تمایل به صلح در مردم ایران هم به خواسته اکثریت تبدیل شده بود باز خمینی از ختم جنگ جلوگیری می‌کرد. کسی باید پیدا می‌شد و از نام و ننگ خود می‌گذشت، آستین بالا می‌زد و جنگ را تمام می‌کرد و به آن خونریزی جنایت‌بارانه خاتمه می‌داد. به بیوه شدن زن‌ها و یتیم شدن کودکان! به ویرانی شهرها و نابودی روستاها! 

تنها کسی که شجاعت انجام این کار را داشت مسعود رجوی و سازمانش بود (سازمان مجاهدین خلق ایران). مسعود رجوی پس از امضای قرارداد صلح با وزیر خارجه عراق در پاریس، رسماً اعلام کرد که این قرارداد صلح را حتی اگر خمینی بپذیرد، وی بعد از سرنگونی خمینی به الزامات آن ملتزم خواهد بود اما خمینی پای صلح نیآمد تا وقتی که مجاهدین ابتدا نامشروع بودن آن جنگ را در اکثر پارلمانهای دنیا به ثبت دادند و پس از آن، اقدام به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی کردند تا سرانجام خمینی ناگزیر از پذیرش قطعنامه 598 و آتش‌بس با عراق شد.

                                                  ***
                              خمینی چگونه مجبور به آتش‌بس شد؟ 
20. پاسدار اسماعیل کوثری روز 19تیر 1387 در مصاحبه با روزنامه جوان گفت: «دشمنان، توطئه‌های واقعاً گسترده‌یی را طرح‌ریزی کرده بودند، چون منافقین قبل از عملیات فروغ جاویدان، در مهران، عملیاتی به زعمِ خود موفقیت‌آمیز انجام داده بودند، و شعارِ ”امروز مهران فردا تهران “ را هم یکی دو ماه قبل، مطرح کرده بودند، بنابراین، با در اختیارگرفتنِ انواع سلاح های سنگین و نیمه سنگین هم‌چون نفربر و غیره، خود را سازماندهی کرده بودند.
پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام، تمام این توطئه‌ها را خنثی کرد».

                                                  ***
                                              حرف آخر
در آن روزگار آسانترین کار رفتن به خارج کشور، نشستن در ساحل شوق‌انگیز و رؤیایی رود سن در پاریس و قهوه‌خانه‌های معروف آن بود و کمی گپ و گفت روشنفکری. می‌توانستی در همان کافه‌ای که مالارمه و دوستانش دهه‌ها قبل نشسته و بحثهای روشنفکری کرده بودند بنشینی، بهترین توتون آمریکایی را دود کنی، ... رو به خبرنگارانی که تشنه پزهای اینچنینی بودند با متانتی در خور برگزیدگان دنیا، جنگ را تقبیح کنی و منزه از تمامی بازی‌ها و تهمت‌های سیاسی، خود را برای عرضه کردن در روز موعود حفظ کنی.
هر نوآموز سیاسی مبتدی و حتی غیرسیاسی هم به خوبی می‌دانست رفتن به عراق و در افتادن با خمینی و ماشین جنگی و دستگاه تبلیغاتی وی و متحدانش در بازار فروش اسلحه و نفت خواران حرفه‌یی چه عواقبی دارد! 
مسعود رجوی و یارانش در سازمان مجاهدین خلق ایران باید انتخاب می‌کردند:
یا پرده نشینی و عافیت طلبی و حفظ جان و نام خویش
یا ایستادن در برابر ماشین جنگ و تبلیغات خمینی و متحدانش و پذیرش عواقب آن
البته که مسعود و یارانش، نجات جان مردم ایران، این زیباترین وطن را انتخاب کردند و با گذشتن از جان و مال و آبروی خود، خمینی را ناگزیر از پذیرش آتش‌بس کردند. گرچه که هنوز و پس از گذشت نزدیک به 30سال از پذیرش قطعنامه 598 رژیم خمینی باز هم قرارداد صلح با عراق را امضا نکرده است!.

                                                 ***

 کلامی از مسعود رجوی قبل از ترک فرانسه و رفتن به عراق خطاب به کلیه احزاب و شخصیت‌های سیاسی
 ... . آقا جنگ است! یک میلیون نفر کشته و مجروح و معلول شده‌اند! می فهمید یا نه؟ خانواده‌ای نیست که عزادار نباشد، می فهمید یا نه؟ در هیچ مقطع تاریخ، فحشا این‌قدر گسترش نیافته، می فهمید یا نه؟ یک جو غیرت دارید یا نه؟ 
... اجازه بدید قبل از تودیع در آخرین صحبت‌هایم به شما بگویم که باید جلوی همه، این سؤال را بگذارید که: چه هستی؟ و چه میکنی؟ ادعا موقوف! خمینی یک هیولای واقعی است. آنجاست، برو بجنگ! والا خیلی بی‌غیرتی!».

                                                   ***
                                             خلاصه مطلب
-خمینی با تحریک صدام، آتش جنگ را شعله‌ورکرد و تمامی میانجی‌گریها را هم رد، 
-خمینی حتی طرح صلح خودش را هم که عراق پذیرفته بود، رد کرد! تا جنگ ادامه پیدا کند! 
-مجاهدین در برابر تجاوز عراق، مانند سایر هموطنان به دفاع برخاستند اما پاسداران مانع مجاهدین شدند.
-پس از آزادی خرمشهر و بازگشت عراق به مرز‌های بین‌المللی، صلح شرافتمندانه بیشتر از هر زمان دیگر در دسترس بود اما خمینی قبول نکرد.
-مجاهدین با عراق روی یک طرح صلح شرافتمندانه به توافق رسیدند. اما باز هم خمینی جنگ کرد.
-مجاهدین ابتدا نامشروع بودن جنگ را به تمامی جهانیان ثابت کردند و در گام بعد به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی اقدام کردند.
-مجاهدین می‌توانستند مانند سایرگروهها و دیگر احزاب تنها به تقبیح جنگ بسنده کرده و به شعارهای ضد جنگ اکتفا کنند، اما تحمل کشته شدن روزمره هزاران هموطن چیزی نبود که برای مجاهدین قابل‌تحمل باشد. مجاهدین با پذیرش سنگین‌ترین قیمت، به مقابله عملی با جنگ‌طلبی خمینی پرداختند تا سرانجام خمینی را ناگزیر از پذیرش آتش‌بس و نوشیدن جام‌زهر! کردند.

این بزرگترین خدمت میهنی و میهن‌پرستانه مجاهدین برای مردمشان در آن مقطع سیاه از تاریخ ایران بود. بزرگترین خدمتی که سال‌هاست خمینی و جانشینانش با وارونه‌گویی آن را مصداق خیانت مجاهدین معرفی می‌کنند. قضاوت البته همیشه با مردم، اسناد و تاریخ است. حقیقت هرگز پنهان نخواهد ماند. (برای اطلاعات بیشتر، سریال ”طلسم جنگ “ دریوتوب و سیمای آزادی را ببینید)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر