۱۵ اسفند ۱۳۹۶

اعتصاب غذای خشک زندانی سیاسی سهیل عربی

اعتصاب غذای خشک زندانی سیاسی سهیل عربی

زندانی سیاسی سهیل عربی از روز دوشنبه ۱۴اسفند ماه؛ دست به اعتصاب‌غذای خشک زده است.
این زندانی در پیامی از زندان خطاب به رژیم  آخوندی از جمله گفته است:
حقوقم را نقض کردید؛گذشتم. دست کم اجازه دهید اعضای بدنم را اهدا کنم. بعید می‌دانم که بیش از دو روز دیگر زنده بمانم. نه آب و نه خوراک و نه حتی اجازه می‌دهم که سرم تزریق کنند. من باید ۷شهریور مطابق قوانین آزاد می‌شدم ولی هنوز محبوسم و حتی از حقوق خود مثل تخت و تفکیک جرایم طبق آیین‌نامه سازمان زندانها محروم می باشم و مثل سایر زندانیان سیاسی محکومیت حبسم را در بند زندانیان عادی که بعضاً توسط رژیم تحریک به اذیت و آزار ما می شوم؛ هستم.
پس از آمدن به زندان تهران بزرگ بیش از ۳مرتبه تهدید به مرگ و تجاوز شدم و به سختی از خود دفاع می‌کردم. افسران نگهبان؛ زندانیان تحریک شده و یا پرستار بهداری به خود اجازه می‌دهند که به ما توهین کنند و وقتی پاسخ می‌دهم به ما می‌گویند حسن اخلاق داشته باشید.
جرم ما این است که نمی‌توانیم در برابر ظلم سکوت کنیم.
حال که آزادم نمی‌کنید و نمیگذارید که در کنار دوستانم هم‌چون آرش یا منوچهر که حرفم را می‌فهمند؛ زندگی کنم؛ دست کم اجازه دهید اعضای بدنم را اهدا کنم.

۱۴ اسفند ۱۳۹۶

خمینی دجال ضد بشر وبنیانگذار ولایت فقیه و ارتجاع خونریز آخوندی كه بود و چگونه به حكومت رسيد؟

خمینی دجال ضد بشر وبنیانگذار ولایت فقیه و ارتجاع خونریز آخوندی  كه بود و چگونه به حكومت رسيد؟

کتاب حاضرمجموعة ۳۰ گفتار از سلسله گفتارهایی است که تحت عنوان «خمینی، دجال ضدبشر»، بهنقل از رادیو صدای مجاهد، در شماره های ۴۷۰)۲۳آذر۷۸ (تا ۵۱۹)۳آبان۷۹ ( منتشر شده و سوابق زندگی سیاسی خمینی و چگونگی رسیدن او به حاکمیت را مرور میکند.
زندگی سیاسی خمینی تا سن ۶۰سالگی در سکوت و سازش کامل با دیکتاتوریهای رضاشاه و محمدرضا شاه وسکوت تأییدآمیزنسبت بهکودتای استعماری علیه مصدق سپری گردید و شهرت وی از زمانی آغاز شد که درسالهای اول دههٴ ۴۰ علیه برخورداری زنان از حق رأی دست به اعتراض زد و در آبان سال۴۳ بهترکیه تبعید شد.
در یکسالی که خمینی در ترکیه اقامت داشت، از وی حتی یک سطرپیام و موضعگیری علیه رژیم شاه ثبت نشدهاست. وی در سال۴۴ به نجف رفت در سالهای۴۴ و ۴۵ یک سخنرانی سیاسی داشت که در آن بدون کمترین ابراز مخالفتی با شاه، به موعظه برای «رؤسای دول اسلامی» پرداخت که «بر سلاطین اسلام، بررؤسای جمهور اسلام تکلیف است که دست برادری بدهند و حدود وثغورشان را حفظ کنند». در سالهای بعد نیزاساساً به درس وبحث حوزه مشغول بود. در نیمة دوم دهة ۴۰ براثرنضج گرفتن جنبش مسلحانه و سازمانهای پیشتاز، جو سیاسی ومبارزاتی فعالی در جامعه ایجاد گردید و مجاهدین که درسال۱۳۴۴ بنیانگذاری شده بودند، به عنوان یک سازمان انقلابی و مسلمان در سالهای آخردهة ۴۰ و اوایل دهة ۵۰ شهرت و محبوبیتی وسیع پیدا کردند. اما خمینی به رغم تمامی پیامهایی که دراین زمینه از ایران به او میرسید، حاضربه حمایت از مجاهدین و مبارزة خونبارشان با رژیم شاه نشد و چنان که نزدیکترین اطرافیان خمینی مانند رفسنجانی و کروبی و… بارها گفته اند، این امرانزوای او را تشدید کرد. در این زمینه، آخوند حمید روحانی که سالها همراه خمینی در نجف بوده میگوید: «…بسیاری از افراد را میشناسم که براین اعتقاد بودند که دیگرنقش امام در مبارزه و در نهضت به پایان رسیده است و امام با عدم تأیید مجاهدین خلق در واقع شکست خود را امضا کرده است. این افراد باور داشتند که امام از صحنة مبارزه کنار رفته اند و زمان آن رسیده است که سازمان مجاهدین خلق نهضت را هدایت کند و انقلاب را به پیش ببرد. واقعاً هم این گروه در میان مردم پایگاهی به دست آورده بود. امام هم این را میدانستند. هرروز از ایران نامه میرسید مبنی براین که پرستیژ شما پایین آمده. در بین مردم نقش شما در شرف فراموش شدن است. مجاهدین خلق دارند جای شما را میگیرند»
۱٫ خمینی که از تحولات سیاسی جامعه برکنار بود، نسبت به تظاهرات مردم تهران و به ویژه دانشجویان دانشگاه تهران در سال۴۶ پس از شهادت جهان پهلوان تختی؛ نسبت به جشنهای تاجگذاری شاه؛ و نسبت به تظاهرات گستردة دانشجویان در سال ۴۸ علیه گران شدن بلیت اتوبوس شرکت واحد؛ واکنش صریحی نداشت و حتی نسبت به اعدام عاملان ترور حسنعلی منصور، نخست وزیررژیم شاه عکس العملی ابراز نکرد.اما از بیرون ریختن حقد و کین خود علیه مبارزة انقلابی مسلحانه غافل نماند. آخوند حمید روحانی دراین باره میگوید: «در سال۱۳۴۹ گروهک مارکسیستی و کمونیستی سیاهکل حرکتی کرد که اثرعمیقی برملت ایران گذاشت. مردم که از فشار و ظلم بیحد رژیم جانشان به لب رسیده بود از این حرکت به وجد آمدند و امیدوار شدند. خطراین بود که نهضت از مسیرراستین خود منحرف شود. در اینجا بود که امام ضربة قاطع خود را وارد کردند و طی نامه یی به اتحادیة دانشجویان مسلمان خارج کشور نوشتند: «از حادثه آفرینی استعمار در کشورهای اسلامی نظیر حادثة سیاهکل و حوادث ترکیه فریب نخورید و اغفال نشوید»
۲٫ ورود فرصت طلبانة خمینی به صحنة تحولات سالهای پایانی رژیم شاه نیز شایان توجه است. او زمانی پا به صحنه نهاد که دریافت سیاست آمریکا نسبت به شاه تغییر کرده وموقعیت شاه متزلزل است. در آبان سال۵۶ ،شاه در بازگشت از آمریکا، برسیاست جدید و استمرار فضای باز تأکید کرد و دوماه بعد، خمینی آخوندها را به استفاده از فرجه یی که پیدا شده، فراخواند: «این فرصت را غنیمت بشمارند آقایان. بنویسند، اعتراض کنند الان نویسنده های احزاب دارند مینویسند، امضا میکنند، اشکال میکنند،… شما هم بنویسید… امروز روزی است که باید گفت و پیش میبرید. و من خوف آن دارم که خدای نخواسته این فرجه از دست برود… »
۳٫ از آن پس نیز خمینی پیوسته ازحرکتهای اعتراضی مردم عقب بود. در ۱۷شهریور سال۵۷ وقتی که شاه اجتماع مردم تهران را در میدان ژاله غرق خون کرد، خمینی از موضع گیری سریع احتراز نمود تا سمت تحولات را ارزیابی کند. بنابراین چهار روز بعد یعنی ۲۱شهریور موضعگیری کرد. در مهر۵۷ ،خمینی از عراق به پاریس رفت. روزنامة لوموند به عنوان اولین روزنامة غربی با خمینی مصاحبه کرد ودر این مصاحبه که در تاریخ ۴ اردیبهشت ۵۷ بهعمل آمد، خمینی ضمن دادن اطمینانهای لازم در این زمینه که هیچگاه با افراطیون ضدشاه همکاری نخواهد کرد، برای کنار آمدن با قانون اساسی رژیم شاه، اعلام آمادگی نمود. در نیمة دوم سال۵۷ که قیام ضدسلطنتی با سرعتی شگفت انگیزاوج میگرفت، خمینی در پشت پرده به زد و بند با مقامها یا فرستادگان آمریکا مشغول بود. این تماسها، دور از چشم مردم ایران، هم در پاریس و هم در تهران جریان داشت. سازمان سیا در نزدیکی محل اقامت خمینی خانه یی گرفته بود وتماسهای نسبتاً منظمی با نزدیکترین مشاوران خمینی (بنی صدر، قطبزاده ویزدی) برقرار ساخته بود و شخص خمینی با فرستادگان جیمی کارترملاقات نمود. بعد از خروج شاه، خمینی با یک پرواز اختصاصی، که یک سرآن به دولت فرانسه مربوط میشد و سردیگر آن به آمریکا، وارد ایران شد. برای اجرای ترتیبات حفاظتی و امنیتی و… ورود خمینی هریک از امرای ارتش مسئولیتی بهعهده گرفتند.به گفتة قره باغی، رئیس ستاد ارتش شاه، «نخست وزیر، شورای امنیت ملی را برای بررسی ترتیب مراسم آمدن آقای خمینی دعوت نمود. …آقای بختیار بهسپهبد مقدم و سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی کشور تأکید کرد که اقدامات امنیتی لازم را در هنگام ورود آقای خمینی به موقع اجرا بگذارند و علاوه برآن سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی را نیزمأمور امنیت پروازو امور داخلی فرودگاه مهرآباد نمود…»
۴٫ اما رویدادهای پس از ورود خمینی به تهران، با نقل اسناد و کتابهای نوشته شده توسط خود آخوندها، چهار واقعیت زیررا نشان می دهد: اول این که، دراوج شورش وقیام مردم که با کاربرد سلاح همراه بود و تا آخرین لحظات که اندک اثری از حضور مقامهای رژیم شاه در قدرت باقی بود، خمینی خط کنار آمدن با رژیم شاه را دنبال میکرد و مذاکرات و گفتگوهای پنهان از مردم هم توسط آخوندهایی مانند بهشتی و اردبیلی و هم توسط بازرگان تا ساعت ۵بعدازظهرروز ۲۲بهمن ۱۳۵۷ ادامه داشت. بلافاصله پس از همین جلسه بود که به دنبال توافق بازرگان با رئیس ستاد ارتش شاه، موسوی اردبیلی پیام خمینی را از رادیویی که دیگربه دست مردم افتاده بود، قرائت کرد: «اکنون که نیروی ارتش عقب نشینی و عدم دخالت خودشان را در امور سیاسی ابراز و پشتیبانی خودشان را از ملت اعلام کرده اند…، ما آنان را از ملت وملت را از آنان می دانیم ـروح االله الموسوی الخمینی»
۵٫ دوم این که، این مذاکرات، چه آنچه در پاریس با مقامهای دولت وقت آمریکا صورت گرفت و با سفارت آمریکا در تهران نیزهماهنگ میشد و چه آنچه بعد از ورود خمینی در تهران تا روز ۲۲بهمن پیگیری شد، با تأیید و رهنمود خود خمینی صورت میگرفت. کتاب کوثردر شرح وقایع روز ۲۰بهمن ۵۷ مینویسد: «چند روزی است که شخصتیهای برجستة انقلاب ازجمله مهدی بازرگان، نخست وزیرمنتخب امام، به مذاکرات خود با سران ارتش ادامه میدهند. گزارش این دیدارها به طور مرتب به استحضار امام میرسد و رهنمودهای لازم از ایشان گرفته میشود»
۶٫  سوم این که، چارچوب سیاسی خطی که خمینی دنبال میکرد، قبول قانون اساسی رژیم شاه بود و خمینی در روز معرفی بازرگان در تهران نیزاعلام کرد که آن را به عنوان چارچوب انتقال قدرت قبول دارد. حفظ کامل ساختار ارتش شاه از پایه های اصلی این خط بود. کما این که خمینی در پاریس به بازرگان گفته بود می تواند وزیران رژیم شاه را هم در کابینة پیشنهادی خود وارد کند. چهارم این که، خمینی هرگزبه کار گرفتن سلاح و درهم کوبیدن پایه های قدرت دیکتاتوری شاه را تجویزو توصیه نکرد. به عکس در برابرقدرت مسلط و در برابر حامیان استعماریش مثل موش مرده زبون وترسو و کاملاً سربه راه بود و توافقهای به عمل آمده را موبه مو رعایت میکرد، اگرچه در پایمال کردن قولهایی که به مردم ستمدیدة ایران داد ودر صدور فرمان کشتار مردم بیدفاع با استفاده از سلاحهای سنگین و در صدور فرمان قتل عام زندانیان دستبستة سیاسی، هیچ پروا و درنگ و تردیدی نکرد. خمینی در صحنة وقایع انقلابی روزهای۲۱ و۲۲بهمن به کلی غایب بود. از مردم رو پنهان میکردو به نوشتة کتاب کوثر«نخستین سخنرانی عمومی امام خمینی ۴روز پس از ۲۲بهمن ایراد شد»
۷٫ توجه به این واقعیات، فقط از بابت روشنگری تاریخی نیست، بلکه از بابت درک درست مسائل سیاسی روز و جهت گیری درست و اصولی نیز حائزاهمیت است. وقتی که ماهیت خمینی و نحوة سوار شدن او برموج انقلاب روشن نباشد، علت خیانتها و جنایتها وفجایع دهشتناک اودر حاکمیت مبهم میماند. در این ابهام است که ارتجاع و استعمار و ایادی آنها فرصت می یابند تا علت این فجایع را ذات انقلاب و سرانجام اجتناب ناپذیرهرگونه روش انقلابی، قلمداد کنند، نه سرقت انقلاب توسط مرتجع قهاری به نام خمینی! آنها تلاش میکنند که به این وسیله مردم و مخصوصاً جوانانی را که از سیرتحولات دهه های قبل بی خبرند، نسبت به نفس انقلاب وروشهای انقلابی بدبین کنند. حال آنکه خمینی و سردمداران رژیمی که از خود باقی گذاشته است، مرتجعان زبونی بودند که از هیچ بابت، هیچ ربطی به انقلاب و انقلابیگری نداشتند. سلسله گفتارهای مربوط به زندگی وبه قدرت رسیدن خمینی که مستند به متون و اظهارات خود خمینی و نزدیکترین اطرافیان و بالاترین مقامات رژیم اوست، برای هروجدان منصفی روشن میکند که موضع مجاهدین و مقاومت ایران مبنی براینکه خمینی دزد بزرگ قرن و سارق و غاصب انقلاب ایران ورهبری آن بود، یک واقعیت محض است که میتواند علت خیانتها و فجایعی را که طی دودهه حاکمیت آخوندی برایران و انقلاب ایران رفته است، توضیح دهد. ناگفته روشن است که مطالعة کارکرد خمینی در حاکمیت، خود موضوع مستقلی است که در ادامة همین گفتارها و نوشته ها باید مورد تحقیق قرار گیرد، تا تباهی خمینی وارتجاع حاکم و دلایلش در یک بررسی منطقی بازگو شود. چنین تحقیقی همچنین میتواند گویای ارج و قدر تاریخی مقاومتی باشد که در تاریکترین ادوار تاریخ ایران در برابراین نیروی مهیب ارتجاعی سینه سپر کرده است. پانویس ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ـ «پا به پای آفتاب»، ج۳ ،ص۱۶۲ و ۱۶۳٫ ۲ ـ «پابه پای آفتاب»، ج۳ ،ص۱۶۳ ،مصاحبة آخوند حمید روحانی. ۳ـ «صحیفة نور»، ج۱ ،ص۲۶۶ ۴ ــ «اعترافات ژنرال»، ص۲۷۹ و ۲۸۰ ۵ ـ نشریة مجاهد شمارة۵۱۷» خمینی دجال ضدبشرـ شماره ۳۰ ،«بهنقل از کتاب انقلاب ایران بهروایت رادیو بی.بی.سی. زیرنظرعبدالرضا هوشنگ مهدوی، صفحة ۳۷۵ تا ۳۷۸ ـ چاپ اول زمستان ۱۳۷۲ ،تهران ۶ ـ کوثر،مجموعة سخنرانیهای خمینی جلد سوم، صفحة ۳۰۸ ۷ ـ کوثر، مجموعة سخنرانیهای خمینی، جلد سوم. صفحة ۳۴۳ تا۳۴۵

سید علی خامنه‌ای خلیفه ارتجاع  کیست؟


سید علی خامنه‌ای خلیفه ارتجاع  کیست؟

سید علی خامنه‌ای یک طلبه حوزه علمیه قم و مشهد بود که در سال ۱۳۴۱ و در سن ۲۳سالگی در جریان مخالفتهای خمینی با برنامه‌های شاه در زمینه رفرمها و اصلاحات مورد نظر آمریکا، با خمینی و سیاست آشنا شد و در این جهت‌گیری محافظه کاری مذهبی و ارتجاعی در همسویی با خمینی از یک سو و ضدیت با دگرگونیها و تغییرات متکامل اجتماعی، بارزترین خطوط شخصیتی‌اش را شکل داد و تا مقطع انقلاب ضدسلطنتی در سال۱۳۵۷ آن را هر چه بیشتر و عمیق‌تر، گسترش داد.
مخالفت با سرمایه‌داری وابسته حاکم بر ایران از موضع راست سنتی و فئودالی و ترس و وحشت از رادیکالیسم انقلابی گسترش یابنده در فضای مبارزاتی در برابر رژیم شاه، او را به سنتهای باقی مانده از نظام فئودالی و متحجر در حوزه‌های علمیه، معتقدتر و وابسته‌تر ساخت. پس از انقلاب ضدسلطنتی، و با اوجگیری جنبشها، تشکلها و انتشار آراء و عقاید انقلابی، ترقیخواهانه و مردمی، خامنه‌ای از سنت دیرپای محافظه کاری ارتجاعی حوزه علمیه برای حفظ و تثبیت قدرت به چنگ آمده که بهای زیادی هم برای آن نپرداخته بود، به طرف راست افراطی حرکت کرد. و پایه‌های کسب و گسترش قدرت را با هرچه نزدیکتر شدن به خمینی و باندها ی قدرت طلب و نیروهای سرکوبگر سپاه پاسداران ، مستحکمتر نمود.
در زندگی نامه مختصر از او، سیر این دگردیسی از یک طلبه ساده مشهدی به پیشوای رژیم فاشیستی مذهبی، که خود را نماینده خدا بر روی زمین می‌داند، می‌نگریم:
سید علی خامنه‌ای از تولد تا مدرسه (… – ۱۳۱۸/ ۱۹۳۹م)
سید علی خامنه‏ای فرزند حاج سید جواد حسینی خامنه‏ ای، در روز ۲۴تیرماه ۱۳۱۸ در مشهد به دنیا آمد. او دومین پسر خانواده بود. زندگی سید جواد خامنه ‏ای، بسیار فقیرانه بود. سیدعلی خامنه‌ای گفته است: «منزل پدری من که در آن متولد شده‏ام، تا چهارـ پنج سالگی من، یک خانه ۶۰ ـ ۷۰ متری در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه‏ای! هنگامی که برای پدرم مهمان می‌آمد همه ما باید به زیر زمین می‏رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه‌ای که به پدر ارادتی داشتند، زمین کوچکی را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما دارای سه اتاق شدیم».
سید علی خامنه‏ای در مدرسه «دارالتعّلیم دیانتی» دوران تحصیل ابتدایی را گذراند. او از دوره دبیرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه وارد حوزه علمیه شد. درباره انگیزه ورود به حوزه علمیه می‌گوید: «عامل و موجب اصلی پدرم بودند و مادرم نیز مشوّق بود». دوره مقدمات و سطح را در پنچ سال و نیم به اتمام رساند. او در ۱۸سالگی برای زیارت به نجف رفت و قصد ماندن در حوزه آنجا را داشت اما پدرش مخالفت کرد و به مشهد برگشت.
سید علی خامنه‌ای در حوزه علمیه قم:
سید علی خامنه‏ای از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۳ (از۱۹سالگی تا۲۵سالگی) در حوزه علمیه قم به تحصیلات در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شد و در کلاس‌های بروجردی، خمینی، شیخ مرتضی حائری یزدی و علامه طباطبایی شرکت کرد. در سال ۱۳۴۳، از بیماری آب مروارید یک چشم پدرش که نابینا شده بود مطلع شد و به مشهد بازگشت. تحصیلات خود را تا سال ۱۳۴۷ در حوزه مشهد به‌ریاست میلانی ادامه داد.
سید علی خامنه‌ای – فعالیت سیاسی:
سید علی خامنه‏ای به گفته خودش «از شاگردان فقهی، اصولی، سیاسی و انقلابی خمینی بود» امّا نخستین جرقّه‌های سیاسی را «سید مجتبی نوّاب صفوی» در ذهنش زده است، هنگامی که نوّاب صفوی با عدّه‌ای از فدائیان اسلام در سال ۱۳۳۱ (در۱۳سالگی خامنه‌ای) به مشهد رفته و در مدرسه سلیمان خان (محل تحصیل او)، سخنرانی پر هیجانی در موضوع احیای اسلام و حاکمیت احکام الهی، و فریب و نیرنگ شاه و انگلیس و دروغگویی آنان به ملّت ایران، ایراد کرد. او می‌گوید به شدّت تحت تأثیر سخنان آتشین نوّاب واقع شده بود: «همان وقت جرقه‏های انگیزش انقلاب اسلامی به‌وسیله نوّاب صفوی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».
سید علی خامنه‌ای حضور در قیام ۱۳۴۲:
سید علی خامنه‏ای از سال ۱۳۴۱ (۲۳سالگی) که در قم حضور داشت با مخالفتهای خمینی علیه سیاستهای محمدرضا شاه پهلوی، در مورد آزادی رأی زنان و تقسیم اراضی آشنا شد. در آن زمان (خرداد۱۳۴۲) و برای نخستین بار از سوی خمینی مأموریت یافت که پیامش را به آیت‌الله میلانی و علمای خراسان در خصوص چگونگی برنامه‌های تبلیغاتی روحانیان در ماه محرّم و افشاگری علیه سیاستهای شاه و اوضاع ایران و حوادث قم، برساند. او این مأموریت را انجام داد و خود نیز برای تبلیغ، عازم شهر بیرجند شد و به تبلیغ افکار خمینی پرداخت. بدین خاطر در ۹ محرّم «۱۲خرداد ۱۳۴۲» دستگیر و یک شب بازداشت شد و فردای آن به شرط این‌که منبر نرود و تحت نظر باشد آزاد شد. با پیش آمدن حادثه خونین ۱۵خرداد، او را از بیرجند به مشهد آورده، تحویل بازداشتگاه نظامی دادند و ده روز در آن جا زندانی شد. در بهمن ۱۳۴۲ خامنه‏ای در کرمان به منبر رفته علیه سیاستهای اصلاحات ارضی شاه صحبت می‌کند، ساواک شبانه او را دستگیر و با هواپیما روانه تهران کرد. و حدود دو ماه در زندان قزل قلعه زندانی شد. در سال ۱۳۴۶ و ۱۳۴۹ نیز برای چند روز دستگیر و زندانی می‌گردد. سال ۱۳۵۰ برای پنجمین بار چند روزی دستگیر می‌شود و دلیلش نگرانی ساواک از تبلیغ مشی مسلحانه درمحافل مذهبی بود و خامنه‌ای نیز آن را انکار می‌کند و قصدش را از برپایی منبر و سخنرانی تبلیغ احکام اسلامی بیان می‌کند و البته تلویحاً می‌پذیرد که ساواک هم مخالفتی با آن ابراز نمی‌کند: ”از سال ۴۸ زمینه حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیّت و شدّت عمل دستگاههای جاری رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانی نمی‌تواند با افرادی از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال ۵۰ مجدّداً و برای پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهای خشونت‌آمیز ساواک در زندان آشکارا نشان می‌داد که دستگاه از پیوستن جریان‏های مبارزه مسلـّحانه به کانون‏های تفـّکر اسلامی به شدّت بیمناک است و نمی‌تواند بپذیرد که فعالیّـتهای فکری و تبلیغاتی من در مشهد و تهران از آن جریانها بیگانه و به کنار است. پس از آزادی، دایره درسهای عمومی تفسیر و کلاسهای مخفی ایدئولوژی و… گسترش بیشتری پیدا کرد». در دی ماه ۱۳۵۳ ساواک مجدداً او را دستگیر کرده و بقول خودش: ”این ششمین و سخت‌ترین بازداشت بود و تا پاییز ۱۳۵۴ در زندان کمیته مشترک شهربانی زندان بود“.
سید علی خامنه‌ای در آستانه پیروزی انقلاب ضدسلطنتی:
در آستانه پیروزی انقلاب، پیش از بازگشت خمینی از پاریس به تهران، «شورای انقلاب اسلامی» با شرکت مطهری، بهشتی، هاشمی رفسنجانی و… از سوی خمینی در ایران تشکیل گردید، خامنه‏ای نیز به فرمان خمینی به عضویت این شورا درآمد. و این موضوع توسط مطهری به او منتقل شده و از مشهد به تهران آمد.
سیدعلی خامنه‌ای پس از پیروزی انقلاب:
خامنه ‏ای پس از پیروزی انقلاب به فعالیّتهایی برای حفظ و تثبیت رژیم جمهوری اسلامی طبق خواسته خمینی می‌پردازد که شامل موارد زیراست:
– پایه‌گذاری «حزب جمهوری اسلامی» با همکاری بهشتی، باهنر، هاشمی رفسنجانی و… در اسفند ۱۳۵۷٫
– معاونت وزارت دفاع در سال ۱۳۵۸٫
– سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۵۸٫ در همین سال است که سپاه اولین ماموریتهای سرکوبگرانه خود را در گنبد، کردستان و خرمشهر با سرکوب گسترده اجرا می‌کند.
– امام جمعه تهران، ۱۳۵۸٫
– نماینده خمینی در شورای عالی دفاع، ۱۳۵۹٫
– نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی، ۱۳۵۸٫
– حضور در جبهه‌های جنگ، در سال ۱۳۵۹
– رئیس‌جمهوری؛ از مهر ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ برای دو بار.
– ریاست شورای انقلاب فرهنگی، ۱۳۶۰٫
– ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، ۱۳۶۶٫
– ریاست شورای بازنگری قانون اساسی، ۱۳۶۸٫
سیدعلی خامنه‌ای جانشین خمینی می‌شود
– سیدعلی خامنه‌ای در چهاردهم خرداد سال۱۳۶۸، یک روز پس از مرگ خمینی با زمینه‌چینیهای هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان رژیم جایگزین خمینی می‌شود. در حالی که حتی برخلاف قانون خمینی ساخته ولایت‌فقیه، سید علی خامنه‌ای نه فقیه است و نه اعلم! و از این نقطه به سوی راه‌اندازی ساز و کار سلطه خود بر تمامی ارکان کشور حرکت می‌کند.
آیت‌الله منتظری در این مورد نوشت: این ولایت‌فقیه چماقی و آمیخته با غارت و فحاشی برای آقایان مبارک باد!… چه کنیم که کار، دست بچه‌های بی‌سواد و بی‌منطق افتاده (خاطرات منتظری ص۶۲۹-۶۳۰)
خامنه‌ای تحت عنوان بیت رهبری ارگانها اطلاعاتی، سرکوبگر، عملیاتی، و تولید و درآمدزایی و صدور تروریسم و ارتجاع را پا به پای ارگان رسمی دولتی تأسیس کرده است.
فعالیتهای اقتصادی سیدعلی خامنه‌ای
سید علی خامنه‌ای با استفاده از اختیارات خدا گونه ولی‌فقیه بساط مالی مستقل برای خود راه انداخت. حسابهای تحت سیطره او قابل حسابرسی و بازخواست نیست.
سید علی خامنه‌ای و سرمایه‌های نجومی
بنیاد مستضعفان در انحصار سیدعلی خامنه‌ای: این بنیاد که کلیه داراییهای نجومی به جا مانده از شاه و خانواده سلطنتی و وابستگان آن را در اختیار داشت صاحب هزاران خانه، مجتمعهای مسکونی، ویلا، اراضی کشاورزی و باغها، کاخ، کارخانه، شرکتهای تجاری و بازرگانی و حسابهای بانکی است که هیچ‌وقت میزان دارایی و درآمد آن اعلام نشد. هم در زمان خمینی و هم در دوره سید علی خامنه‌ای گردش مالی این کارتل بزرگ مالی از اسرار «بیت رهبری» بوده است و کسی از چگونگی هزینه درآمدهای آن اطلاع ندارد.
بخشی از زیر مجموعه بنیاد مستضعفان:
آتی ساز ۲
بنیاد علوی
بیمه سینا
جنرال مکانیک
سازمان کشاورزی و دامپروری
شرکت خدمات مسافرت هوایی و جهانگردی پرسپولیس
شرکت پدکس
شرکت زمزم
شرکت کشتیرانی بنیاد (بوسکو)
گروه زمزم ایران
گوشتیران
لبنیات پاک
مؤسسه مالی و اعتباری سینا
”ستاد اجرایی فرمان حضرت امام“ نام یکی از قلکهای سیدعلی خامنه‌ای ولی‌فقیه یک شبه‌نظام ولایت‌فقیه است که در سال ۲۰۱۰ میلادی رویترز بر اساس اسنادی میزان دارایی آن را ۹۵میلیارد دلار برآورد کرد. رویترز گزارش داد این عدد برگرفته از دفاتر رسمی ستاد و آمار بورس اوراق بهادار تهران و وب سایتهای شرکتی و اطلاعاتی از خزانه‌داری کل آمریکا به دست آمده است.
سید علی خامنه‌ای با یک قانون دسترسی به حسابهایش را غیرقانونی کرد
دفاتر و حسابهای مالی این کارتل بزرگ اقتصادی و سایر مؤسسات تحت سلطه «ولی‌فقیه» یا «بیت رهبری» حتی از دسترس مجلس ارتجاع و دولت و سایر نهادهای حکومتی خارج است. در سال ۲۰۰۸ مجلس ارتجاع با اشاره خود سیدعلی خامنه‌ای قانونی را از تصویب گذراند که دفاتر نهادهای خاص «رهبری» از دسترس خارج باشد. بیش از ۵۰۰ کارمند که اغلب از مأموران امنیتی و مخفی رژیم هستند کارمندان و مدیران هولدینگهای زیر مجموعه ‌این ستاد هستند.
سید علی خامنه‌ای آستان قدس رضوی یکی از بزرگتری کارتلهای خاورمیانه را به انحصار خود درآورد.
اموال و داراییهای آستان قدس به‌دلیل گستردگی و پراکندگی آن قابل قیمت‌گذاری نیست و پس از انقلاب ضدسلطنتی تا کنون هیچ‌گونه صورت برداری از دارایی این بنیاد اعلام نشده است. روزنامه الشرق‌الاوسط چاپ لندن آستان قدس رضوی را دومین بنیاد مالی ایران بعد از شرکت ملی نفت ایران معرفی کرد.
معادن‌ ، کارخانه‌های نساجی، کارخانه‌ اتوبوس‌ سازی، کارخانه‌ داروسازی، شرکت‌ مهندسی، نانوایی، کارخانه‌ تصفیه‌ شکر، مزارع‌ پرورش‌ گاو شیرده‌ ، مزارع‌ پرورش‌ شتر، باغ‌ها و املاک گسترده کشاورزی در لیست دارایی‌های این‌ امپراتوری مالی هستند.
آستان قدس رضوی، مالک‌ حدود یک‌ سوم‌ زمینهای مشهد‌ دومین‌ شهر بزرگ‌ ایران‌ و هم‌چنین‌ مالک‌ اراضی بزرگ‌ در دیگر شهرهای‌ ایران‌ است‌. مدیر بخش‌ توسعه‌ برون‌ مرزی استان‌ تخمین‌ می‌زند این‌ نهاد مالک‌ یک‌ سوم‌ کل‌ زمین‌ های خصوصی ایران‌ است.‌ هتلهای بزرگ‌ مشهد و بسیاری از کارخانه‌ها و مزارع‌ به‌ این‌ بنیاد مالیات‌ می‌پردازند‌ منطقه‌ تجارت‌ آزاد در امتداد مرزهای ایران‌ با ترکمنستان‌ بر روی زمین‌ های آستان‌ قدس‌ قرار دارد.
سرمایه آستان قدس، اهرم دست سید علی خامنه‌ای است تا در کشورهای دیگر زمینه‌های نفوذ برای صدور بنیادگرایی را مهیا کند. پروژه‌ هایی چون‌ لوله‌ کشی آب‌ در لبنان‌ ساخت‌ پل‌ بین‌ عراق‌ و سوریه‌ از جمله این پروژه‌هاست که با سرمایه این مؤسسه اجرا شده است.
به‌نوشته روزنامه‌ حکومتی سرمایه، میزان‌ سرمایه‌ گذاری تجاری این‌ بنیاد حدود هفت‌ و یک‌ دهم‌ درصد از تولید ناخالص‌ ملی ایران‌ است‌ که‌ طبق‌ برآورد صندوق‌ بین‌ المللی پول‌ در آخرین‌ سال‌ مالی آن حدود یک صد وهشتاد وهشت‌ میلیارد دلار بوده‌.
غیر از هتلها، کارخانه‌ها، مزارع، معادن، مدارس، دانشگاهها، بیمارستانها، کتابخانه‌ها، موزه‌ها، داروخانه‌ها، حسینیه‌ها و شهرکها باید به سازمانهای اقتصادی متعددی که وابسته اوقاف رضوی هستند هم اشاره کنیم و برای این‌که با ابعاد چپاول نجومی سیدعلی خامنه‌ای بیشتر آشنا شویم ضروری است با بخشی از فعالیتهای یکی از این سازمانهای اقتصادی وابسته به آستان قدس رضوی آشنا شویم.
سازمان اقتصادی قدس
سید علی خامنه‌ای با ایجاد «سازمان اقتصادی قدس»، در سراسر ایران سرمایه‌گذاریهای گسترده انجام داد. این سازمان ۴ زیر مجموعه اصلی دارد. بخش کشاورزی یکی از آنها است که شامل سازمانها و مؤسسات زیر می‌شود.
– سازمان کشت و صنعت مزرعه نمونه
– سازمان کشت و دام کنه بیست
– سازمان کشت و صنعت اسفراین
– سازمان کشت و صنعت سرخس
-سازمان موقوفات و کشاورزی جنوب خراسان
-سازمان موقوفات و کشاورزی چناران
-مؤسسه موقوفات و کشاورزی سمنان
-سازمان باغات آستان قدس رضوی
-شرکت احیا مراتع قدسیران
-سازمان موقوفات ملک، شامل زمینهای کشاورزی جلگه چناران، باغ ملک، گردشگاه بزرگ وکیل آباد و کلیه موقفات حاج حسین ملک
– کارخانه‌های کمپوت سازی خوشاب خراسان و مواد غذایی رضوی
-سازمان موقوفات یزد و کرمان
-سازمان کشت و صنعت انابت
-مجتمع کشاورزی امام رضا در راور
-شرکت کشاورزی رضوی
کارخانه‌های قند در چناران، آبکوه، طرق و فریمان
این یک چهارم سازمان اقتصاد قدس بود که هر کدام از زیر مجموعه هاش یک نهاد بزرگ چپاول هستند. مثلاً کشت و صنعت مزرعه نمونه حدود هفت هزار هکتار زمین دارد که شامل سه بخش زراعت، باغبانی و دامپروری است. برخی اقتصاددانان ثروت و سرمایه آستان قدس را قبل از شروع دهه ۱۳۹۰ بیش از ۱۵میلیارد دلار تخمین می‌زدند.
سید علی خامنه‌ای با انتصاب آخوند واعظ طبسی از نزدیکانش، به تولیت آستان قدس رضوی، عملاً راه هر گونه حسابرسی و اطلاع‌رسانی را بسته است. و فهرست دارایی‌های متعلق به آستان قدس رضوی در پرده ابهام است. نذورات نجومی مردم تقدیمی به حرم امام رضا از پول نقد تا طلا و جواهر، از دیگر مواردی است که رژیم ولایت‌فقیه تا به‌حال اسمی از چگونگی میزان و نحوه هزینه آن نبرده‌اند.
سید علی خامنه‌ای فرمان به مصادره اموال اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران داد
این فرمان که در واقع از خمینی شروع شده بود و بر اساس آن جان و مال اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران را «حلال» اعلام کرده بود، میلیونها دلار به‌صورت مستغلات و حسابهای اعضاء و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران و سایر نیروهای انقلابی به مصادره ستاد موسوم به اجرای فرمان هشت ماده‌ای امام درآمد.
همچنین مصادره املاک و داراییهای اقلیتهای مذهبی علاوه بر سلطه دیکتاتوری ولایت‌فقیه توانسته است قلک شخصی خامنه‌ای را در این ستاد پر تر و نجومی‌تر کند.
وزارت خزانه‌داری آمریکا تحریمهایی علیه ستاد فرمان ۸ ماده‌ای و داراییهایش اعمال کرد. وزارت خزانه‌داری این ستاد را مجموعه‌یی از شرکتهای صوری دانست که برای پنهان کردن داراییهای سیدعلی خامنه‌ای ایجاد شده‌اند و هر سال میلیاردها دلار درآمد دارند.
سال ۲۰۰۸ فاش شد که ارزش مادی املاک ستاد فرمان ۸ ماده‌ای بالغ بر ۵۲میلیارد دلار است.
کسانی که ستاد، اموالشان را مصادره کرده و یا وکلای مدافع آنها که با این امور آشنایی دارند، ادعای ستاد مبنی بر عام المنفعه بودن فعالیتهایش را قبول ندارند. آنها به رویترز گفته‌اندکه طی طرحی هوشمند و پولساز ستاد، تحت عناوینی جعلی از دادگاه حکم تخلیه ملک را می‌گیرند، سپس صاحبان ملک را تحت فشار می‌گذارند که آن را دو مرتبه خریداری کنند و یا برای زنده کردن آن، پول هنگفتی بدهند.
سید علی خامنه‌ای پشتیبان طرحهای مخفی توسعه اتمی رژیم:
محمد مخبر یکی از نزدیکان سیدعلی خامنه‌ای و از رؤسای ستاد خامنه‌ای در سال ۲۰۰۸ توسط اتحادیه اروپا به‌دلیل دست داشتن در فعالیتهای موشکی و هسته‌یی رژیم در لیست تحریم قرار گرفت.
سیدعلی خامنه‌ای و همدستی با جنایتهای رژیم
سیدعلی خامنه‌ای یکی از شرکای خمینی در شکل‌گیری رژیم ضدبشری ولایت‌فقیه و دزدیدن حق حاکمیت مردم ایران از طریق تقلب و خدعه در آرای مردم و به انحراف کشاندن شعارها و خواسته‌ای مردم در انقلاب ضدسلطنتی است.
سیدعلی خامنه‌ای یک از آمران قتل‌عام بیش از سی هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز در سال ۱۳۶۷
خامنه‌ای سالها به‌عنوان رئیس‌جمهور گماشته شده به‌وسیله خمینی، در راه‌اندازی ماشین جنگی در جنگ هشت ساله، در قتل‌عام زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز در تابستان ۱۳۶۷ نقش تعیین‌کننده و مدافع داشت.
سید علی خامنه‌ای در رأس قتلهای زنجیره‌یی
سید علی خامنه‌ای ریاست عالی کمیته‌یی مرکب از سران رژیم را به عهده داشت که در مورد قتلهای زنجیره‌یی تصمیم‌گیری می‌کرد و آخوند حجازی مسئول دفتر ویژه خامنه‌ای ارتباط و هدایت ارگانها و افراد عمل کننده را به‌عهده داشته است. یک هرم ۱۴۰نفره از مقامات و عناصر بالای دستگاه ترور و شکنجه رژیم متشکل از عناصر خاص وزارت اطلاعات و نیروی تروریستی قدس در بیت ولی‌فقیه ارتجاع (خامنه‌ای) مسئولیت پیشبرد این ترورها را به عهده داشت. که آخوند اژه‌ای سخنگوی قوه قضاییه رژیم در دوره حسن روحانی از جمله مهره‌های این ماشین جهنمی قتل و کشتار است.
روزنامه فیگارو ۵ دی ۷۹ نوشت: «گفته می‌شود آمران، در بین روحانیان عالیرتبه هستند. ناظران می‌گویند، این پرونده به سرنوشت رژیم یا حداقل برخی از مقامات بلندپایه آن گره خورده و به‌همین دلیل خامنه‌ای رهبر رژیم، به قوه قضاییه دستور داده هر چه زودتر و به هر بهایی شده، پرونده را برای همیشه ببندند».
سید علی خامنه‌ای با اختیاراتی فراتر از هر دیکتاتور و نزدیک به خدا!
برای شناخت دامنه جنایتهای سیدعلی خامنه‌ای کافی است نگاهی به فهرست اختیارات ولی‌فقیه در اصل۱۱۰ قانون اساسی نظام ارتجاعی ولایت‌فقیه بیفکنیم: ۱٫ انتصاب اعضای شورای نگهبان
۲٫ انتصاب رئیس قوه قضاییه
۳٫ فرماندهی کل نیروهای مسلح (شامل انتصاب و عزل فرمانده کل نیروهای مسلح، انتصاب و عزل فرمانده کل سپاه پاسداران، تشکیل شورای عالی دفاع متشکل از هفت نفر…
۴٫ انتصاب فرماندهان عالی نیروهای سه‌گانه (زمینی، هوایی و دریایی
۵٫ اعلان جنگ، صلح و بسیج نیرو
۶٫ امضای حکم ریاست‌جمهوری
۷٫ عزل رئیس‌جمهور پس از رأی دیوان عالی یا رأی مجلس
۸٫ عفو مجرمین و…
اینها اختیارات ولی‌فقیه در قانون اساسی اول است که خبرگان به‌عنوان اختیارات ولی‌فقیه نوشتند و سپس در سال ۱۳۵۸ رفراندوم گذاشتند و تصویب کردند. تازه بعد از مرگ خمینی، در «بازنگری قانون اساسی» این اختیارات تغییر کرد و افزایش یافت.
حال اگر یکی از این مواد را که در اول لیست اختیارات آمده، باز بکنیم بقیه خیلی مشخص می‌شود، یعنی همان ماده انتصاب اعضای شورای نگهبان.
شورای نگهبان نهادی است برای حفظ قانون اساسی و وظایفش عبارتست از:
۱٫ نظارت بر قوانین مصوب مجلس رژیم
۲٫ تعیین صلاحیت کاندیداها در همه نمایشهای «انتخابات»
نظارت بر قوانین مصوب مجلس رژیم یعنی این‌که این قوانین مغایر با قانون اساسی و مغایر با -به‌قول خودشان- شرع انور نباشد یعنی همان اسلامی که آنها می‌گویند. پس تا این‌جا، قوه مقننه و مجلس یعنی «کشک»، چون یک شورای نگهبانی هست که اعضایش را ولی‌فقیه تعیین می‌کند و این شورای نگهبان باید تشخیص بدهد که قوانین درست است یا نه. هرچه در‌ مجلس بگویند، اصل نمایندگان ولی‌فقیه در خبرگان هستند که باید آن را تعیین‌تکلیف بکنند. مهمتر از آن، همین شورای نگهبان است که باید صلاحیت کاندیداهای مجلس قانون‌گزاری را تأیید بکند، همین‌طور در تعیین صلاحیت کاندیداهای مجلس خبرگان رهبری یا انتخابات رئیس‌جمهوری. بنابراین، یک شورای نگهبانی هست که اعضایش را ولی‌فقیه تعیین می‌کند و این شورا ناظر بر همه چیز است و خارج از این‌ نظارت، کسی نمی‌تواند در هیچ انتخاباتی شرکت کند. و هیچ قانونی هم نمی‌تواند خارج از نظارت اینها تصویب شود. وقتی همین یک بند از اختیارات ولی‌فقیه فهم بشود، کافی است تا روشن شود چگونه «سلطنت مطلقه فقیه» را در قالب این قانون اساسی رسمیت داده‌اند. در عمل می‌بینیم و در اخبار روزانه شاهد هستیم که این شورای نگهبان و فقهای شورای نگهبان هستند که همیشه تعیین‌کننده هستند، بقیه مواد اختیارات ولی‌فقیه هم که خیلی روشن است از سیستم قضاییه تا تمامی قوای مسلح تا دستگاههای اصلی تبلیغاتی مثل رادیو و تلویزیون و… همه در اختیار ولی‌فقیه قرار دارد.
سید علی خامنه‌ای در سیاست روز هم تحت نام ولی‌فقیه فعال مایشاء است. در مورد فرماندهی کل نیروهای مسلح هم، تمام تحولاتی که در سالهای گذشته در فرماندهی ارتش و حتی در فرماندهی سپاه به‌وجود آمده در‌ جهت تبعیت بیشتر از ولی‌فقیه است. در تغییرات فرماندهی کل ارتش، مستمراً افرادی را بالاتر آورده که بیشتر تابع ولی‌فقیه هستند. همین‌طور در سپاه که هر چند از اول در دست ولی‌فقیه بوده با این‌حال دار‌ و‌ دسته پاسدار جعفری را بالا می‌آورد که بیشتر از دار و‌ دسته رحیم صفوی یا محسن رضایی در دستش باشد.
مقایسه اختیارات ولی‌فقیه و رئیس‌جمهور
اگر مقایسه کنیم، این اختیارات ولی‌فقیه نسبت به اختیاراتی که رئیس‌جمهور دارد، اختیارات رئیس‌جمهور در همین قانون اساسی مصوب سال۵۸، به‌اندازه اختیارات یک نخست‌وزیر است. در حالی که اختیارات نخست‌وزیر در یک نظام سلطنتی مشروطه بیشتر از رئیس‌جمهور این رژیم، و اختیارات شاه در یک نظام سلطنتی مطلقه از ولی‌فقیه کمتر است. در نظامهای ریاست جمهوری، مثل آمریکا، باز هم اختیارات رئیس‌جمهور بسا کمتر است. مثلاً در آمریکا، قضات دیوان عالی کشور را رئیس‌جمهور نصب می‌کند اما همین رئیس‌جمهور حق عزل آنها را ندارد. در نتیجه همواره ترکیب دیوانعالی کشور که عالیترین مرجع قضایی کشور است توسط رؤسای مختلف جمهور تعیین شده‌اند و عملاً از احزاب و تمایلات مختلف هستند. در قانون اساسی رژیم، اختیارات ولی‌فقیه دقیقاً همان اختیاراتی است که یک سلطنت خودکامه، از نوع ناصرالدین شاه یا فتحعلی شاه قاجار و متعلق به صد سال پیش. البته با این‌ تفاوت که آنها این یال و کوپال جمهوریت و اسلامیت را نداشتند.
اما بازنگری در قانون اساسی هم که در خود قانون اساسی پیش‌بینی شده است جالب است و تأکید می‌کند که برخی از اصول قانون اساسی مانند ولایت‌فقیه تغییر ناپذیر است: «مقام رهبری پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت حکمی خطاب به رئیس‌جمهور صادر می‌کند که شورای بازنگری تشکیل بدهد». یعنی که شورای بازنگری تغییر قانون اساسی را هم خود ولی‌فقیه تشکیل می‌دهد. باضافه این‌که «مصوبات این شورا پس از تأیید و امضای مقام رهبری باید از طریق مراجعه به آرای عمومی به تصویب اکثریت مطلق شرکت کنندگان در همه‌پرسی برسد». با این شروط که محتوای مربوط به اصول «اسلامی بودن نظام و جمهوری بودن آن و ولایت امر و امامت امت» قابل تغییر نیست و هیچ‌گونه بازنگری در مورد «ولایت امر و امامت امت» شدنی نیست.
این‌ها که شمردیم، البته در متن اختیارات رسمی ولی‌فقیه است اما همان‌طور که خواهیم خواند، ولی‌فقیه در‌ عمل به این مواد اکتفا نمی‌کند.
سید علی خامنه‌ای بر کل دستگاه حکومت اعمال کنترل می‌کند
سیدعلی خامنه‌ای اصلاً به آنچه در مواد قانون اساسی تصریح شده اکتفا نکرده است و انبوهی ارگانهای رسمی و غیر‌رسمی، تحت‌نظر خود به‌وجود آورده که کل دستگاه حکومتی را کنترل می‌کند. مثلاً نمایندگیهای ولی‌فقیه در ارگانهای مختلف، در تک‌تک دانشگاهها تا و وزارتخانه‌ها و لشگرها و تیپهای مستقل ارتش و سپاه و سایر قوا، در کارخانه‌ها، یا تشکیل ارگانهای ویژه تا تشکیل و تصدی ارگانها و بنیادهای مالی که اسم بردیم همراه با تولیت آستانه حضرت معصومه در قم، اینها همه بنیادهای خیلی بزرگ مالی هستند. تصرفهای مالی اوقاف وصل به ولی‌فقیه است. اموال بازمانده از خانواده سلطنت گذشته هم همین طور. اینها همه ارگانها و توابع دستگاه ولی‌فقیه هستند که با استفاده از اختیارات عمومی که در قانون اساسی به آن اشاره نشده یا اختیارات خاص و مشخصی که در قانون اساسی به آن اشاره شده و بر اساس آنها در حوزه اختیارات ولی‌فقیه است.
در یک کلام، سید علی خامنه‌ای دارای تنها نظام حکومتی است که همه جنایاتش را در طی نزدیک به سه دهه به قانون تبدیل کرده است.
حکم سیدعلی خامنه‌ای حکم امام زمان است!
آیت‌الله منتظری در خاطرات خود خطاب به مصاحبه‌ کننده می‌گوید:“من یک سخنرانی کردم در ۱۳ رجب [۲۳آبان ‏‏۱۳۷۶ در انتقاد به آیت‌الله خامنه‌ای و ولایت‌فقیه] ، عقیده‌ام بود. حرفهایی که گفته بودم حق بود. حالا شما‏ ‏بگویید: ‏فرضا یک مقدار حرفهای من اشکال داشت، ولی نزدیکان من، ‏ ‏شاگردان، مقلدان و علاقه‌مندان چه گناهی کرده ‏اند… . این حسینیه ما چه گناهی کرده است. ده‏ ‏سال است در این حسینیه را بسته، دفتر مشهد را هم بسته‌اند و هم‌چنان در‏ ‏‏غصب است، دفتر اصفهان که بدتر آقای علی رازینی روی آن حکم نوشته که‏ ‏فروش برود به نفع دادگاه ویژه. به آقای ‏محسنی اژه‌ای گفته‌اند، او گفته:“بله، روی‏ ‏آن حکم شده، مثل این‌که حکم امام زمان است! “ با کدام قانون و شرع ‏ملک‏ ‏شخصی را می‎توانند یک چنین حکمی برایش بدهند؟ … ”‏
سیدعلی خامنه‌ای پیشاپیش در نمازجمعه تهران اول بهمن ۱۳۶۶، پاسخ به این سؤال را به نوعی داده بود. او خط بطلان روی هرنوع قانون و حق مردم کشیده و گفته بود: «اکثریت مردم چه حقی دارند که قانون اساسی را امضا و لازم‌الاجرا کنند»…